۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

last

همیشه بعد از یه مدت که چیزی توی وبلاگت ننوشتی دوباره شروع کردن و پست جدید گذاشتن سخت میشه... ادم نمیدونه از کجا شروع کنه و چی بگه ! حالا این پست قرار باشه پست اخر هم باشه که دیگه بدتر...
نمیخواستم اینجا دیگه چیزی بنویسم ولی بعدش  فک کردم اگه به طور رسمی بنویسم که دیگه اپدیت نخواهم شد بهتره!
درسته که دیگه خودم نمینویسم ولی همه ی لینکامو با همون اشتیاق همیشگی میخونم و تا جایی هم که بتونم کامنت گذاری میکنم (:
همه چی خوبه و این روزا بیشتر وقتمو روی تختم ولو شدم و کتاب میخونم و فیلم می بینم و توی نت ول میچرخم...خب چیزی به اخر دوران ازادیم نمونده  چند وقت دیگه باز درس وامتحان شروع میشه تازه اینبار با یه زندگی دانشجویی واقعی دور از خونه و خونواده و یه مقطعم بالاتر و حتما خیلی سخت تر...دارم از اخرین لحظه ها نهایت استفاده رو میکنم :)
خداییش له شدم تا همین یه پاراگراف و هم نوشتم وای چقدر سخته...
به هر حال دوستای عزیزم خداحافظی من را در یک شب برفی پذیرا باشید من بازم مهمون همه تون هستم فقط در خونه ی خودم و برای همیشه تخته کردم.

پ.ن :چه سوتی دادم چند ساعت پیش لطفا به روم نیارید با تشکر D:

پ.ن1:راستی کامنتینگ و تائیدی کردم و کامنتها هم تائید نخواهد شد.